آن حضرت 34 سال امامت كرد، پدرش امام باقر (عليه السلام ) او را وصىّ خود قرار داد و به طور آشكار، به امامت او تصريح كرد.
دلايل امامت امام صادق (ع )
1 ـ ((ابـوالصَّباح كنانى )) مى گويد: روزى امام باقر (عليه السلام ) به پسرش امام صـادق (عـليـهالسـلام ) نـگـاه كـرد و فرمود: آيا اين شخص را مى نگريد؟ اين شخص از كسانى است كه خداوند در شاءن آنان فرموده است :((وَنُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ)).
((اراده مـا بـر ايـن قـرار گـرفـتـه كـه بـه مـستضعفين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثين روىزمين قرار دهيم )).
2 ـ ((جابر بن يزيد جُعْفى )) مى گويد: از امام باقر (عليه السلام ) درباره امام صادق (عـليـه السـلام ) سـؤ ال شـد، فـرمـود:((سـوگـنـد بـه خـدا او قـيـام كـنـنـده آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است )).
3 ـ ((عـلى بـن حـكـم )) از طـاهـر (يـكـى از يـاران امـام بـاقـر) نـقـل مـى كـنـد كه گفت :((من در حضور امام باقر (عليه السلام ) بودم ، جعفر (امام صادق ) بـه پـيـش آمـد، امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) فـرمـود:((هذا خَيْرُ الْبَرِيَّة ؛ اين شخص (از) برترين آفريدگان است )).
4 ـ در ((حـديـث لَوْح )) (كـه قـبلاً در شرح حال امام سجّاد و امام باقر (عليهماالسلام ) ذكر شد كه از طرف خداوند به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) رسيده و توسّط جابر بـن عـبـداللّه انـصـارى بـه امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) نقل يافته )تصريح به امامت امام صادق (عليه السلام ) بعد از پدرش شده است .
5 ـ و هـمـچـنين دلايل عقلى (كه قبلاً ذكر شد) بيانگر صدق امامت آن حضرت است ؛ زيرا به حـكم عقل ، امام بايد برترين فرد امّت باشد و امام صادق (عليه السلام ) برترين فرد بـود؛ چـون بـرتـرى او درعـلم و زهـد و عـمل ، بر همه مردم و بر برادران و پسرعموهايش آشكار بود و نـيـز بـه حـكم عقل ، امامت براى كسى كه داراى مقام عصمت ، همچون عصمت پيامبران نيست، بـاطـل و بـى اسـاس اسـت و هـمـچـنـيـن كـسـى كـه در عـلم و دانـش ، كامل نيست شايستگى مقام امامت را ندارد. پرواضح بود كه مدّعيان امامت در عصر آن حضرت ، نه داراى مقام عصمت بودند و نه به كـمـال عـلم در جـهـت ديـن رسـيـده بـودنـد و هـمـيـن مـطـلب دليـل انـحصار امامت به وجود امام صادق (عليه السلام ) مى باشد؛ زيرا در هر زمانى به وجود امام معصوم (رهبرى كه گناه و اشتباه نكند) نياز است ، طبق آنچه كه قبلاً ذكر شد.
6 ـ و نـيـز مـعـجـزاتـى كـه مطابق نقل راويان به وسيله امام صادق (عليه السلام ) بروز كـرده ، بـيـانگر صدق امامت او و حقّانيت اوست و حاكى از بطلان ادّعاى ديگر مدّعيان امامت مى باشد. به عنوان نمونه ((ابـوبـصير)) مى گويد:((به مدينه رفتم و با كنيزك خود همبستر شدم ، سپس از خانه بـيـرون آمـدم كـه بـه حـمـّام (بـراى غسل جنابت ) بروم ، عدّه اى از دوستان را ديدم كه به ديـدار امـام صـادق (عـليـه السـلام ) مـى رونـد، تـرسيدم كه آنان از من پيشى گيرند و من تـوفـيـق ديـدار آن حـضـرت را نـداشـتـه بـاشـم لذا بـا آنـان (در حـال جـنـابـت ) به راه افتادم تا به محضر امام صادق (عليه السلام ) رسيديم ، وقتى در برابرش قرار گرفتم ، نگاهى به من كرد و فرمود: ((اى ابـابـصـيـر! آيـا نمى دانى كه براى شخص جنب روا نيست به خانه هاى پيامبران يا به خانههاى فرزندان پيامبران بروند؟!))
شرمگين شدم و عرض كردم :((اى فرزند رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) جمعى از دوسـتـان به محضر شما مى آمدند آنان را ملاقات كردم ديدم اگر با آنان به خدمت شما نيايم ، از ديدار شما محروم خواهم شد و ديگر هرگز چنين كارى نمى كنم ، سپس از محضر آن حضرت بيرون آمدم )).
و روايات بسيارى مانند روايت فوق نقل شده كه بيانگر معجزات و اخبار آن حضرت از غيب است كه ذكر آنها در اينجا به طول مى انجامد و در اينجا به همين مقدار اكتفا مى شود.
فرزندان امام صادق (ع )
امام صادق (عليه السلام ) داراى ده فرزند بود:
1 ـ اسماعيل .
2 ـ عبداللّه .
3 ـ اُمّ فروه (كه مادرشان فاطمه دختر حسين پسر امام سجّاد (عليه السلام ) بود).
4 ـ موسى (عليه السلام ) .
5 ـ اسحاق .
6 ـ محمّد.
7 ـ عباس .
8 ـ على .
9 و 10 ـ اسماء و فاطمه ـ كه از مادران مختلف بودند.
((اسـمـاعـيـل )) بـزرگـتـريـن فـرزنـد امام صادق (عليه السلام ) بود و امام صادق (عليه السلام ) بسيار او را دوست داشت و به او علاقه نشان مى داد. گـروهـى از شـيـعـيـان ، گـمـان مـى كـردند كه امام بعد از حضرت صادق (عليه السلام ) اسـمـاعـيـل اسـت ؛ زيـرا سـنّ او از هـمـه برادرانش بيشتر بود و امام صادق (عليه السلام ) علاقه خاصى به او داشت و او را بسيار احترام مى كرد.
سرگذشت اسماعيل اوّلين پسر امام صادق (ع )
اسـمـاعـيل در زمان حيات امام صادق (عليه السلام ) در ((عُرَيْض )) (درّه اى در يك فرسخى مـديـنـه ) از دنيا رفت ، اصحاب امام او را به مدينه به حضور امام صادق (عليه السلام ) آوردند و جنازه او در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.
نـقـل شـده اسـت كـه امـام صـادق (عـليـه السـلام ) در مـرگ اسماعيل بسيار ناراحت و اندوهگين شد و دنبال جنازه او با پاى برهنه و بدون ((ردا)) حركت مـى كـرد و دستور داد چند بار تابوت او را به زمين گذاردند و سپس بلند كردند و مكرر روپـوش او را كـنـار مـى زد و بـه صـورت او نـگـاه مـى كـرد و با اين كار مى خواست به گـروهـى از اصـحـابش كه به امامت اسماعيل بعد از پدر معتقد بودند،
بفهماند كه او مرده است و ديگر شبهه اى در مورد زنده بودن او بجاى نماند. وقـتـى كـه اسـمـاعـيل از دنيا رفت ، آنان كه معتقد به امامت او بعد از پدرش بودند، از اين عـقـيده دست كشيدند، تعداد اندكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام ) كه نه از اصحاب نزديك و نه از
روايت كنندگان از جانب او بودند، بلكه از افراد دور و اطراف بودند، بر عقيده خود به امامت اسماعيلباقى ماندند!
بـعـد از شهادت امام صادق (عليه السلام ) گروهى از اصحاب او، به امامت امام موسى بن جـعـفـر (عـليـه السلام ) بعد از پدرش ، اعتقاد داشتند و بر همين عقيده باقى ماندند. ولى افراد ديگر (فرقه اسماعيليه ) بر دو گروه تقسيم شدند:
الف : گـروهـى از عـقيده به زنده بودن اسماعيل دست برداشتند و به امامت پسر او ((محمّد بـن اسـمـاعـيـل )) مـعـتـقـد شـدنـد، بـر ايـن اسـاس كـه گـمـان كـردنـد، امـامـت حـق پـدر او (اسـمـاعـيـل ) بـود و فـرزنـد اسـمـاعـيـل سـزاوارتـر بـه مـقـام امـامـت اسـت تـا بـرادر اسماعيل .
ب : گـروه ديـگـر هـمـچـنـان مـعـتقدند كه اسماعيل زنده است و امام هفتم مى باشد، اين گروه اكـنـون بـسيار اندكند كه نمى توان كسى را به اين نام ، نشان داد و اين دو گروه را به عـنـوان ((اسـمـاعـيليّه )) مى نامند، ولى آنچه امروز از فرقه اسماعيليه معروف است ، همان گـروه اوّلنـد كـه مـى گـويـنـد:((امامت بعدازاسماعيل درميان فرزندان او تا روز قيامت ادامه دارد)).